درگیری اردوی پاکستان با دهشت افکنان خشن در نزدیکی سرحد افغانستان
دریادار. (تقاعدی) پرویز اصغر، قوای بحری پاکستان
مناطق قبایلی فدرال (FATA) پاکستان در سال 1849 منحیث منطقه حائل بین هند بریتانیوی و افغانستان شکل گرفت. در آن دوره افغانستان با مداخله، کمک مالی و دیپلماسی تحریک شده بود که روسیه تزاری را در تنگنا نگه دارد.
نگرانی هند بریتانیوی از خواسته های ارضی روسیه باعث شد که افغانستان را منحیث امیرنشین بپذیرد و سرحد معروف به «خط دیورند» را که سر مورتیمر دیورند، دیپلمات بریتانیایی و عبدالرحمن خان، امیر افغانستان، با زحمت رسم کرده بودند، به رسمیت بشناسد.
پیمان 1919 انگلیس-افغانستان، معروف به «پیمان راولپندی» که بعد از سومین جنگ بی نتیجه افغانستان امضا شد، بریتانیا را مجبور کرد که جزوتام اداری دیگری با نام «ولایت سرحدی شمال-غرب» ایجاد کند. مناطق قبایلی، که در آن زمان ایالتهای قدرتمند «دیر» و «سوات» را نیز شامل میشد، برای سهولت مدیریت به چندین مدیریت سیاسی تقسیم شد. مدیریت هر یک از آنها به مدیریت سیاسی که با قدرت فراوان رهبران محلی یا «maliks مالکان» را کنترول میکردند، سپرده شده بود. مالکان بر بنیاد شدت وفاداری به ملکه انتخاب میشدند.
«قانون رسیدگی به جرایم سرحدی» (که امکان محاکمه گسترده دسته-جمعی را فراهم میکرد) با این که نشان دهنده اعتبار سنت پشتون محکمه ذریعه جرگه (هیات برجستگان محلی) بود، ظالمانه برای سرکوب کردن خردترین نشانه های سرکشی اجرا میشد.
وضع به همین روال ادامه داشت تا این که پاکستان از بریتانیا مستقل شد. به جز خروج کارمندان اردوی پاکستان از کارگزاریهای قبیلوی، تغییری در پروسه حاکمیت ایجاد نشد. هر عامل سیاسی، که ذریعه دولت مرکزی منصوب میشد، میتوانست حکم خود را با قدرت حدود 2,000 تا 3,000 خاصهدار (پولیس محلی) و چریک اجرا کند، در حالی که سرحد تحت مراقبت «سپاه سرحدی» به رهبری افسران اردو بود.

آژانس خبری فرانسه/تصاویر گتی
FATA در زبان عامیانه علاقه غیر (سرزمین خارجی)، نسخه محلی «غرب وحشی آمریکا»، نامیده میشود. از آنجا که FATA هیچ وقت شامل «قانون احزاب سیاسی» نشد، مقامات قبیلوی معمولاً منحیث اشخاص مستقلی که دائماً وفاداری خود را به بالاترین پیشنهاد میفروختند، وارد مجلس میشدند. قبیله های آزاد-منش که به حال خود رها میشدند و حمل سلاح سبک زندگی آنها بود، برای گذران زندگی به قاچاق، دزدی موتر و اختطاف برای اخاذی در خاک پاکستان دست میزدند.
مبارزه با بنیاد گرایی
تجاوز شوروی به خاک افغانستان در سال 1979 باعث شد که FATA به پیشگام جنبش مقاومت تبدیل شود. هجوم گسترده آوارگان افغانستانی و مجاهدین از سراسر جهان اسلام باعث تاسیس تعداد بسیاری مکتب تلقین مذهبی و اردوهای تعلیم نظامی با بودجه عربستان سعودی شد. باز بودن سرحدات FATA باعث شد که مجاهدین برای جنگ وارد خاک افغانستان شوند. پاکستان در کانون توجه سازمان استخباراتی معروف افغانستان به نام «خاد» قرار گرفت. شهرهای اصلی پاکستان آماج بمبگذاریهای گسترده قرار گرفت.
بعد از درگیری گروپهای مختلف مجاهدین افغانستان برای به دست آوردن حق حاکمیت بعد از خروج یکجانبه شوروی در سال 1989، چهار کشور -پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایالات متحده- با پیشنهاد طالبان درباره به دست گرفتن قدرت برای ایجاد ثبات موافقت کردند. طالبان، گروپی مختلف از دانشجویان مکاتب دینی (اغلب یتیمان جنگ)، قصد داشت که کل کشور را تحت نفوذ تعصب دینی خود قرار دهد. آنها در حال مبارزه در دره پنجشیر، تنها دژ باقیمانده مقاومت، بودند که یک یا دو روز پیش از حوادث 9/11، احمد شاه مسعود، قومندان محبوب تاجیک در جریان بمبگذاری انتحاری پلان گذاری شده القاعده کشته شد.
بعد از تهاجم بیامان ایالات متحده و متحدان آن به افغانستان، «ائتلاف شمال»، همبستگی غیررسمی قومیتهای غیرپشتون، بالاتر از یک قوای زمینی صرف ظاهر شد. بازماندگان طالبان و القاعده با مشاهده گرایشهای موافق از سرحدات بدون محافظ وارد FATA شدند. در جریان چندین سال القاعده از دو ابزار پول و تلقین برای دستیابی به نفوذ محلی بهره گرفت. القاعده به جوانان وعده قدرت میداد و همزمان نفوذ بزرگان قبایل سنتی طرفدار دولت را تضعیف و در صورت ضرورت آنها را از بین میبرد.
بعد از شروع دوباره حملات طالبان افغانستان به دولت کابل، القاعده توانست ضمن نظارت تحولات داخلی افغانستان پیوند بین گروپهای جنگجویان خارجی و دهشت افکنان محلی حاضر در آنجا را محکمتر کند. سازمانی که با نام «تحریک طالبان پاکستان (TTP)» شکل گرفت، محسود و دیگر قبایل، طالبان پنجابی و جنگجویان خارجی را دور هم جمع کرد. TTP وابستگی خود به FATA را بیشتر کرد و طرز وسیع سازمانهای نظامی و استخباراتی، مکانهای مقدس و مردم ملکی را هدف قرار داد.
بعد از این که رئیس جمهوری، نخست وزیر و قومندان نظامیان پاکستان هدف اقدامات تروریستی قرار گرفتند و TTP گسترش وسعت حضور نظامی و آیدیالوجیکی خود در خارج از FATA را شروع کرد و آن را به سوات و دیگر مناطق مجاور رساند، زنگ خطر به صدا درآمد. پالیسی مذاکره شکست خورد. بعد از نقض شدن مکرر پیمانهای صلح، اردوی پاکستان اقدام به اخراج مزاحمان در جبهه های مختلف کرد. سرانجام پاکستان حضور خود را در بیشتر FATA به جز وزیرستان شمالی و بخش کوچکی از خیبر اجنسی تثبیت کرد.
حمله وحشیانه به میدان هوایی بینالمللی کراچی در اواسط سال 2014 سرانجام اردو را مجبور به حمله به وزیرستان شمالی کرد. اقدامی که ایالات متحده نیز بارها آن را درخواست کرده بود. در جریان سالها، وزیرستان شمالی به قلعه مستحکم القاعده و پناهگاه تروریستان تبدیل شده بود. ناتو گروپ حقانی را خطرناکترین گروپ تروریستی میدانست. اردو علاوه بر عبور از گذرگاههای دشوار و مقابله با دشمنان مستقر در سنگرها باید به مردم ملکی فراری گریزان از منطقه جنگ نیز توجه میکرد. عملیات «ضرب عزب» بعد از دو سال با 800 کشته به خاتمه رسید. این عملیات از نظر بیرون راندن دهشت افکنان خشن که در آن زمان به مناطق مرکزی ولایات کنر، خوست و نورستان افغانستان نفوذ کرده بودند، موفق تلقی میشد.
کشتار بی رحمانه بیش از 150 دانشجو در مکتب عمومی در پیشاور در دسمبر 2014 و عواقب گسترده آن باعث شد که مقامات پاکستان «پروگرام اقدام ملی» را برای مقابله با موج بنیادگرایی و شورش به قسم عاجل با 20 بند انکشاف دهند. در این پروگرام علاوه بر عملیات نظامی مستمر اقدامات پیشگیرانه دیگری مانند محدودیت سخنرانی و ممنوعیت نشر مطالب نفرت انگیز و جلوگیری از تمویل سازمانهای غیرقانونی نیز پیش بینی شده بود.
اردو که با سیل جدید حملات در نقاط مختلف کشور مواجه شده بود، عملیات گسترده استخباراتی دیگری را با نام «رد الفساد» (ازبین بردن فساد) برای جلوگیری از حملات قوای مخفی دشمن ترتیب داد. اکنون که قوای امنیتی پاکستان بر بیشتر FATA مسلط شده اند، مساعی برای برگرداندن آرامش به زندگی قبایلی که بر اثر عملیات اردو بیجا شده بودند، در جریان است. خدمات اجتماعی مانند خدمات تداوی و تعلیمی دچار اختلال جدی شده بود. حدود 900 مکتب دخترانه در وزیرستان شمالی به امور دیگر اختصاص یافته بود.
یافتن راهکار
موفقیت اردوی پاکستان برای احیای بخشهای صحت، معارف و زراعت، سازمانهای سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی غیردولتی را بر آن داشت که وارد حریم ممنوع شوند. اقتصاد FATA مبتنی بر زراعت و مالداری است. معادن گسترده این مناطق تقریباً دست نخورده مانده است. پلان دو-ساله «سازمان غذا و زراعت سازمان ملل» که اخیراً به خاتمه رسید، حدود 21,192 دهقان اجنسی های «کُرم» و «خیبر» را تحت پوشش قرار میداد. البته کمک رسانی به مناطق دوردست، کوهستانی و صعب العبور FATA دشواریهای بیشتری دارد. برای تامین برق و آب مورد ضرورت زراعت بندهای کوچکی در چندین نقطه ساخته شده است.
اکنون که پاکستان و افغانستان به شدت از حملات بیرون از سرحد شکایت دارند، راهکار آشکار ایجاد ساز و کاری مشترک برای نظارت این سرحد بدون محافظ است. البته اجرای این راهکار دشوار است چون افغانستان هنوز «خط دیورند» را منحیث سرحد بینالمللی نپذیرفته است.
مشکل از آنجا آغاز شد که هند بریتانیوی پروسه انتقال قدرت به پاکستان تازه استقلال یافته را آغاز کرد. افغانستان از این فرصت برای پلان ادعای مالکیت نسبت به سرزمین گسترده ای که قرنها پیش تحت کنترول آن بود، استفاده کرد. در 30 جون 1950، دولت بریتانیا رسماً تایید کرد که پاکستان، طبق قوانین بینالمللی، وارث حقوق و وظایف دولت قبلی هند در قبال سرزمینهای جنوب شرقی «خط دیورند» است. این ادعا باید مشکل را برطرف میکرد ولی این مساله تا امروز روابط دوجانبه را تحت تاثیر قرار داده است. از دیدگاه سختگیرانه حقوقی، در «کنوانسیون 1978 وینا درباره جانشینی دولتها در بخش پیمانها» ذکر شده است که طبق اصل پذیرفته شده و سراسری ثبات سرحدات مسئولیت قراردادهای تعهد آور دو-جانبه به دولتهای بعدی منتقل میشود.
